اميدوارم لحظات خوبي در اين وب سايت داشته باشيد .....

اشعار شاعران برای استقبال با بهار
نويسنده : ............... تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393


آتش و آبی بباید میوه را

واجب آید ابر و برق این شیوه را

تا نباشد برق دل و ابر دو چشم

کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟

کی بروید سبزه ذوق وصال

کی بجوشد چشمه ها ز اب زلال؟

کی گلستان ، راز گوید با چمن

کی بنفشه عهد بندد با یاسمن

کی چناری کف گشاید در دعا

کی شکوفه سرفشاند در هوا ؟

کی شکوفه آستین پر نثار

برفشاند گردد ایام بهار ؟

کی ز درد لاله را رخ همچو خون

کی گل از کیسه برآرد زر برون

کی بیاید بلبل و گل بو کند

کی چو طالب، فاخته کوکو کند ؟

مولوی



درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران بعیش بنشستند

بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی برقص برجستند.

برآمد باد صبح و بوی نوروز

بکام دوستان و بخت پیروز

بهاری خرمست ای گل کجائی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

بغلغل در سماع آیند هر مرغی بدستانی

بوی گل و بانگ مرغ برخواست

هنگام نشاط و روز صحراست

فراش خزان ورق بیفشاند

نقاش صبا چمن بیاراست

وقتی دل سودائی میرفت ببستانها

بیخویشتنم کردی ، بوی گل و ریحانها

گه نعره زدی بلبل ، گه جامه دریدی گل

با یاد تو افتادم ، از یاد برفت آنها

سعدی



ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعلست

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

بصحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

بگلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

ساقیا سایه ابرست و بهار و لب جوی

من نگویم چه کن ار اهل دلی خود بگوی

دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

سخن اهل دلست این و بجان بنیوشیم

افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن

مقدمش یارب مبارک باد بر سرو چمن

حافظ



عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه و صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان در این فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

بمو واجی چرا ته بی قراری

چو گل پرورده باد بهاری

چرا گردی بکوه و دشت و صحرا

بجان او ندارم اختیاری

گلان فصل بهاران هفتهٔ بی

زمان وصل یاران هفتهٔ بی

غنیمت دان وصال لاله رویان

که گل در لاله زاران هفتهٔ بی

عطار نیشابوری



برچهره گل شبنم نوروز خوش است

در صحن چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

برخیز و بجام باده کن عزم درست

کاین سبزه که امروز تماشاگه تست

فردا همه از خاک تو برخواهد رست

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده

بلبل ز جمال گل طربناک شده

در سایه گل نشین که بسیار این گل

از خاک برآمده است و در خاک شده

خیام نیشابوری



آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صد هزار زینت و آرایش عجیب

لاله میان کشت ، درخشد همی ز دور

چون پنجه عروس به حنا شده خضیب

بلیل همی بخواند اندر شاخسار بید

سار از درخت سرو ، مر او را شده مجیب

رودکی




:: موضوعات مرتبط: شعرها، ،

صفحه قبل 1 صفحه بعد


.:: This Template By : temkade.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به سرگرمی و اموزنده مي باشد.